بسیاری از سالها بعد وقتی سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در مقابل جوخه اعدام ایستاده بود خاطره آن بعدازظهر دور افتادهای را که پدرش او را برای کشف یخ برده بود به یاد آورد.
این روایت حماسی و جادویی درباره ظهور و سقوط خانواده بوئندیا در دهکده خیالی ماکوندو است که در آن مرز میان مردگان و زندگان به ظرافت یک پلک زدن از بین میرود. در این سرزمین غریب باران گلهای زرد از آسمان میبارد و پیشگوییهای کولیها سرنوشت نسلهایی را رقم میزند که همگی در چرخه بیپایان تکرار و تنهایی گرفتار شدهاند. هر اتفاق سادهای در این داستان به یک معجزه بدل میشود و هر فاجعهای چنان با زندگی روزمره گره میخورد که خواننده خود را در میانه یک رویای طولانی و پرتعلیق مییابد که راه فراری از آن نیست.
این شاهکار بیتکرار ادبیات آمریکای لاتین برای کسانی است که میخواهند جادوی کلمات را در تار و پود واقعیت لمس کنند و با عمیقترین ریشههای انزوای بشری روبرو شوند. سبک رئالیسم جادویی مارکز با چنان مهارتی تاریخ و خیال را به هم میدوزد که ماکوندو به آینهای برای تمام جوامع انسانی تبدیل میشود. اگر به دنبال تجربهای فراتر از یک مطالعه معمولی هستید و میخواهید در هزارتوی زمان و خاطره گم شوید این اثر تا ابد در ذهن شما ماندگار خواهد شد.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.