ریچل هر روز از پنجره قطار، زندگیِ به ظاهر بینقصِ یک زوج را تماشا میکند. اما یک صبح، او چیزی میبیند که نباید میدید؛ و ناگهان، زنی که تنها یک ناظر بود، به مظنون اصلی یک جنایت تبدیل میشود.
پائولا هاوکینز در این تریلر روانشناختی مسحورکننده، شما را با ریچل آشنا میکند؛ زنی که زندگیاش در الکل و اندوهِ یک ازدواج شکستخوره غرق شده است. او هر روز با قطار به لندن میرود و در مسیر، به خانهای خیره میشود که در آن زوجی خوشبخت زندگی میکنند. ریچل برای آنها نام میگذارد و در ذهنش برایشان زندگی رویایی میسازد. اما وقتی زنِ آن خانه ناپدید میشود، ریچل متوجه میشود که واقعیت با آنچه از دور دیده، فرسنگها فاصله دارد. مشکل اینجاست که حافظه ریچل به دلیل دائمالخمری حفرههای بزرگی دارد و هیچکس، حتی خودش، به حرفهای او اعتماد نمیکند.
این رمان با ساختاری غیرخطی و روایت از زبان سه زن متفاوت، لایههای پنهان خیانت، خشونت خانگی و اعتیاد را کالبدشکافی میکند. جذابیت اصلی کتاب در «راوی غیرقابل اعتماد» آن است؛ خواننده هرگز مطمئن نیست که آیا آنچه ریچل میگوید حقیقت است یا توهمات ناشی از الکل و افسردگی. هاوکینز با استادی تمام، فضایی تاریک و پرتعلیق ایجاد میکند که در آن هر شخصیت رازی برای پنهان کردن دارد. اگر به دنبال داستانی هستید که با روان شما بازی کند و تا آخرین لحظه نتوانید قاتل را حدس بزنید، این قطار مقصدی هیجانانگیز برای شماست.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.