وقتی دیگر قادر به تغییر دادن یک موقعیت نیستیم، چالش اصلی این است که خودمان را تغییر دهیم.
این کتاب روایتگر تجربهای هولناک در اردوگاههای کار اجباری است که در آن گوشت و پوست انسان با ناامیدی مطلق لمس میشود. نویسنده که خود روانپزشکی اسیر در چنگال مرگ است، مشاهده میکند که چگونه در میان قساوت و گرسنگی، تنها کسانی زنده میمانند که دلیلی برای بودن در فردا پیدا کردهاند. روایت به قدری تکاندهنده و پر از تعلیق روحی است که شما را با این پرسش بنیادین روبرو میکند که اگر تمام دارایی، خانواده و حتی نام شما را بگیرند، چه چیزی در عمق وجودتان باقی میماند که ارزش ادامه دادن داشته باشد.
این اثر برای هر انسانی که در میانه رنج، پوچی یا بحرانهای زندگی به دنبال راهی برای نجات میگردد، مانند یک چراغ راهنماست. ویکتور فرانکل با ابداع معنادرمانی، ثابت میکند که معنا نه در خوشیهای گذرا، بلکه در پذیرش مسئولیت زندگی و یافتن هدفی والاتر نهفته است. سبک صریح و صادقانه او در بیان فجیعترین وقایع، به مخاطب میآموزد که آخرین آزادی انسان، یعنی انتخاب نگرش در هر شرایطی، هرگز قابل سلب شدن نیست.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.