«بزرگترین زندان ما، نه میلههای آهنی، بلکه دیوارهایی هستند که ما برای محافظت از دلهای خود میسازیم.»
این رمان عمیق و پرکشش از ایمی افرون، داستانی است که در لایههای روانشناختی روابط، انتظارات اجتماعی و درک ما از مفهوم **فضای شخصی و امن** کاوش میکند. داستان بر روی شخصیتی متمرکز است که به دلایل مختلف، خود را در پشت یک دیوار، چه به صورت فیزیکی (مانند یک آپارتمان یا خانه منزوی) و چه به صورت عاطفی، پنهان کرده است. این دیوار، در ابتدا به عنوان یک پناهگاه برای محافظت از آسیبهای دنیای بیرون عمل میکند، اما به تدریج تبدیل به زندانی میشود که مانع از رشد و ارتباط واقعی شخصیت با دیگران میگردد.
با پیشروی روایت، این دیوار شروع به ترک خوردن میکند؛ شاید به دلیل ورود یک همسایه عجیب، یک تماس تلفنی مرموز، یا یک رویداد ناگهانی که قهرمان داستان را مجبور به خروج از انزوای خود میکند. افرون با ظرافت نشان میدهد که چگونه ترس از آسیبپذیری میتواند ما را به انزوا بکشاند و چگونه شکستن این دیوارها، حتی اگر دردناک باشد، تنها راه برای تجربه عشق، اتصال و زندگی کامل است. این کتاب یک مراقبهی دلنشین و تأثیرگذار بر روی موضوعات شجاعت عاطفی و زیباییهای نامنظم و آشفتهی ارتباطات انسانی است.
***

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.