«در اعماق تاریکی، گاهی حقیقت یک روح سرگردان، بسیار واقعیتر از حقیقت یک انسان زنده است.»
این رمان با تلفیقی از ژانر ترس روانشناختی و معمای گوتیک، داستانی را روایت میکند که در آن مرز بین واقعیت و توهم، و دنیای زندگان و مردگان به شکلی موذیانه در هم میشکند. داستان در یک مکان منزوی و با سابقه تاریخی سنگین – شاید یک خانه قدیمی، یک آسایشگاه متروک یا یک شهر فراموششده – جریان دارد، جایی که قهرمان داستان با پدیدهای مواجه میشود که به نظر میرسد آخرین بازمانده از یک راز دهشتناک گذشته باشد. این شبح نه یک حضور ساده، بلکه یک نهاد پیچیده است که به جای ترساندن، به آرامی ذهن و خاطرات شخصیت اصلی را مورد تهاجم قرار میدهد.
این کتاب بر این مفهوم تمرکز دارد که برخی از ارواح، برای رهایی یافتن، به کمک زندگان نیاز دارند تا حقیقتی را که در زمان حیاتشان مدفون شده، آشکار سازند. این جستجو، قهرمان داستان را وادار میکند که نه تنها با تاریخچه مکان، بلکه با اسرار و ضعفهای پنهان روح خودش نیز روبرو شود. این اثر بیش از آنکه یک داستان ترسناک کلاسیک باشد، یک کندوکاو هوشمندانه در باب گناه، فراموشی و بار سنگین ناگفتههاست. این رمان به ما یادآوری میکند که گاهی اوقات، ترسناکترین شبحها آنهایی نیستند که در تاریکی پرسه میزنند، بلکه آنهایی هستند که ما خودمان در ذهنمان خلق کردهایم تا با حقیقت روبرو نشویم.
***

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.