“خطرناکترین شرارتها نه از ذات پلید، بلکه از قلبی شکسته برمیخیزند که روزی میخواست جهان را نجات دهد اما تنها صدای خندهی تمسخرآمیز دنیا را شنید.”
جلد چهارم این مجموعه با عنوان کاپیتان زیرشلواری و طرح پرخطر پروفسور پیپیتنبونی نوشته دیو پیلکی، یکی از هوشمدانهترین قسمتهای این سری است که در آن نویسنده لایه جدیدی از روانشناسی شخصیت منفی را به تصویر میکشد. داستان درباره پروفسور پیپیتنبونی است، مخترعی نابغه از سرزمینی دور که اختراعاتش میتوانست مشکلات بزرگ بشریت را حل کند، اما تمام مجامع علمی جهان به جای توجه به نبوغش، تنها به نام خندهدار او خندیدند. این تحقیر مداوم، او را به معلم علوم مدرسه تبدیل میکند؛ جایی که آخرین ذره صبرش با خندههای جورج و هارولد لبریز میشود و تصمیم میگیرد با استفاده از ماشین کوچککننده و بزرگکننده، تمام مردم زمین را مجبور کند نامهایشان را به اسامی مضحک تغییر دهند تا همه در درد او شریک شوند.
عمق این داستان در نگاه متفاوت پیلکی به مقوله قلدری و زورگویی نهفته است. در اینجا ضدقهرمان داستان نه یک هیولای ذاتی، بلکه قربانی قضاوتهای سطحی جامعه است. پیلکی با ظرافت نشان میدهد که چگونه یک استعداد درخشان در صورت فقدان همدلی و احترام، میتواند به نیرویی مخرب تبدیل شود. جدول تغییر نام که پروفسور برای تحمیل اسامی مسخره به مردم استفاده میکند، نمادی از دیکتاتوری فرهنگی است که سعی دارد هویت منحصر به فرد افراد را سلب کرده و همه را در یک قالب تحقیرآمیز یکسان قرار دهد. این کتاب به خواننده یادآوری میکند که کلمات ما قدرت ساختن یا ویران کردن انسانها را دارند و گاهی یک خندهی نابجا میتواند مسیر تاریخ یک فرد را تغییر دهد.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.