“هیولاها همیشه در تاریکی و افسانهها پنهان نمیشوند؛ گاهی آنها قربانیان رویاهای فراموش شدهای هستند که تلخی تنهایی و حسرت، آنها را به انتقام گرفتن از شادی دیگران واداشته است.”
جلد پنجم این مجموعه با نام کاپیتان زیرشلواری و خشم بانوی شرور شورتکش اثر دیو پیلکی، روایتی متفاوت و روانشناختی از تقابل دانشآموز و معلم را ارائه میدهد که فراتر از شوخیهای معمول مدرسه است. داستان بر روی خانم ریبل، معلم سختگیر و بیرحم مدرسه متمرکز است که در آستانه بازنشستگی قرار دارد. جورج و هارولد که قصد دارند با استفاده از حلقه هیپنوتیزم رفتارهای آزاردهنده او را اصلاح کنند، ناخواسته باعث آزاد شدن خشم فروخوردهی سالیان دراز او میشوند. او به یک ابرشرور قدرتمند با موهای مصنوعی و روحیهای انتقامجو تبدیل میشود. این دگرگونی نمادین نشان میدهد که چگونه یک نظام آموزشی خشک و فقدان همدلی میتواند انسانیت را در پشت نقابی از خشم و مقررات دفن کند و فرد را به نیرویی علیه خلاقیت و آزادی بدل سازد.
نکته درخشان و عمیق این جلد در نحوه مواجهه با این شرارت نهفته است؛ راه حل نهایی نه در نابودی دشمن، بلکه در بازنویسی روایت زندگی اوست. جورج و هارولد در مییابند که شرارت خانم ریبل ریشه در تنهایی عمیق و فقدان عشق در زندگی شخصیاش دارد. آنها به جای جنگیدن صرف، با تغییر واقعیت ذهنی او، شخصیتی مهربان و شاد را جایگزین آن هویت تلخ میکنند. پیلکی در این اثر پیامی ظریف و انسانی را منتقل میکند که گاهی تنها راه متوقف کردن چرخه خشونت و نفرت، درک رنجهای پنهان افراد و هدیه دادن فرصتی دوباره برای خوشبختی به آنهاست، حتی اگر این خوشبختی ساختگی باشد.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.