گاهی اوقات حقیقت چنان زهرآگین است که ذهن برای زنده ماندن راهی جز پاک کردن تمام خاطرات و ساختن یک دنیای خیالی پیش روی خود نمیبیند.
داستان درباره دختری است که پس از سالها زندگی در محیطی بسته و تحت کنترل شدید به دبیرستان بازمیگردد و در آنجا با پسری آشنا میشود که گویی کلید تمام درهای بسته گذشته او را در دست دارد. هر چقدر این دو به هم نزدیکتر میشوند لایههای محافظی که دختر به دور خود کشیده بود فرو میریزد و رازهایی هولناک از زیر آوار سالیان دور بیرون میآیند که تمام هویت او را زیر سوال میبرند. نویسنده با مهارتی بینظیر شما را در مارپیچی از احساسات گوناگون قرار میدهد که در آن عشق نه یک پناهگاه بلکه عاملی برای فروپاشی و سپس بازسازی دوباره روح است.
این اثر برای کسانی که به دنبال درامهای معمایی با درونمایه روانشناختی هستند تجربهای تکاندهنده خواهد بود. کالین هوور با صراحتی بیرحمانه به سراغ موضوعات حساسی میرود که کمتر کسی شهامت نزدیک شدن به آنها را دارد و نشان میدهد که چگونه تروماهای دوران کودکی میتوانند تا سالها در تاریکی کمین کنند. مطالعه این کتاب لرزه بر اندام شما میاندازد و وادارتان میکند تا به این فکر کنید که چقدر از آنچه درباره خود میدانید واقعیت دارد و چقدر از آن تنها قصهای است که برای فرار از درد به خودتان گفتهاید.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.