گاهی واقعیت از هر کابوسی ترسناکتر است. ژان تولی در این رمان کوتاه و تکاندهنده، پرده از واقعهای برمیدارد که تاریخ فرانسه ترجیح میداد آن را فراموش کند؛ داستانی که در آن مرز میان «انسان» و «هیولا» در کمتر از چند ساعت از بین میرود.
ژان تولی در رمان «دهکده آدمخواران»، بر اساس یک واقعه مستند در سال ۱۸۷۰، داستان «آلن دو مونی» را روایت میکند؛ نجیبزادهای جوان، مهربان و محبوب که در یک روز آفتابی برای بازدید از یک نمایشگاه اسب به دهکدهای کوچک میرود. اما یک سوءتفاهم ساده و یک جمله که به اشتباه شنیده میشود، جرقهای در انبار باروتِ خشم، گرسنگی و جهل اهالی دهکده میزند. در عرض چند ساعت، مردمی که تا دیروز همسایگانی آرام و متدین بودند، تحت تأثیر جنون جمعی، دست به جنایتی میزنند که تصورش هم محال است.
ویژگیهای روانشناختی و اجتماعی اثر:
-
کالبدشکافی جنون جمعی: تولی به شکلی بیرحمانه نشان میدهد که چگونه هویت فردی در میان جمعیت ناپدید میشود. در این کتاب، آدمها به تنهایی شرور نیستند، بلکه وقتی در قالب «توده» قرار میگیرند، وجدان خود را به دست هیجانهای بدوی میسپارند.
-
طنز سیاه و گزنده: نویسنده با سبکی خاص و نثری که گاه به طنز پهلو میزند، زشتی وقایع را دوچندان میکند. تضاد میان محیطِ آرام روستایی و قساوتِ عریانی که رخ میدهد، خواننده را در بهت و حیرت فرو میبرد.
-
نقد تعصب و جهل: رمان نشان میدهد که چگونه شایعات و ترسهای واهی (در بستر جنگ پروس و فرانسه) میتواند از انسانهای عادی، موجوداتی خونخوار بسازد که حتی به همنوع خود نیز رحم نمیکنند.
-
رئالیسم خشن: ژان تولی در توصیف صحنهها هیچ ابایی از بیان جزئیات ندارد. او میخواهد خواننده عمقِ فاجعه را با تمام وجود حس کند تا بپرسد: «آیا این پتانسیلِ تاریک در درون همه ما وجود دارد؟»
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات داستانی بر اساس واقعیت، روانشناسی تودهها و کسانی که به دنبال کشف زوایای پنهان و تاریک تاریخ هستند، تجربهای تکاندهنده و فراموشنشدنی خواهد بود. «دهکده آدمخواران» آیینه روبروی جامعهای است که در آن خرد سقوط کرده و غریزه حکمرانی میکند؛ هشداری ابدی درباره اینکه چقدر تمدن بشری میتواند نازک و شکننده باشد.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.