«امروز مادرم مرد. شاید هم دیروز. نمیدانم.»
این جمله آغازین، دروازه ورود به دنیای بیتفاوت و پوچ «مرسو»، قهرمان بیعارض این رمان شگفتانگیز است. داستان مردی که در آفتاب سوزان الجزیره، مرتکب جنایتی بیانگیزه میشود و در برابر دادگاهی که میخواهد برای اعمالش «دلیلی» بیابد، تنها سکوت میکند. کامو در این اثر جاودانه، پوچی هستی را در نگاهی خالی از هرگونه هیجان و تظاهر به تصویر میکشد.
آیا انسان در جهانی عاری از معنا، مسئول اعمال خود هست یا نه؟ محاکمه مرسو در حقیقت، محاکمه تمامی ارزشهای ساختگی جامعه است. این رمان کوتاه اما عمیق، شما را تا مدتها پس از پایانش رها نخواهد کرد و وادار به بازخوانی خود و جهان اطرافتان میکند. اگر تا به حال احساس کردهاید که در نمایش زندگی، تنها بازیگری بیشور هستید، بیگانه آینه تمامنمای شما خواهد بود.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.