«این نه یک داستان، که تراژدی یک گناه است. یک فریم ثابت از یک لحظه بزدلی که در طول دههها زندگی، دست از سر قهرمانش برنمیدارد. “بادبادکباز” شرح سفر شوم امیر به گذشتهای است که هرگز نمرده است.»
این رمان، شاهکار خالد حسینی، بیش از یک داستان، مرثیهای است برای دوستیهای از دست رفته، وجدانهای شکنجهشده و سرزمینی ویران. تمام روایت بر لحظهی بیرحمانهی خیانت در یک زمستان سرد کابل متمرکز است.
امیر، پسر طبقه بالا و تحصیلکرده، در کنار حسن، پسر خدمتکار هزارهاش، رشد میکند؛ رابطهای که با بند نامرئی ارباب و رعیت آغشته شده است. امیر به دنبال تأیید پدرش است، و حسن به دنبال هیچ چیز جز وفاداری مطلق. پیروزی امیر در مسابقهی بادبادکبازی سالانه، با یک فاجعه گره میخورد: حسن قربانی میشود و امیر، شاهد این رخداد، در پشت دیوار سکوت میکند. این سکوت، نه فقط یک اشتباه، بلکه یک نقص روحی است که امیر را برای همیشه از آرامش محروم میکند.
با هجوم روسها، امیر به آمریکا فرار میکند، اما زخم این گناه ترمیم نمیشود. رمان در اوج قدرت خود، امیر میانسال را به ویرانههای افغانستانِ تحت اشغال طالبان بازمیگرداند؛ جایی که او باید با سایههای گذشتهاش روبرو شود. این بازگشت، نه برای نجات کسی، بلکه برای نجات روح خودش است.
«بادبادک باز» شاهدی است بر این حقیقت که: هر فردی حق رستگاری دارد، اما بهایی که برای آن میپردازد، بسیار سنگین است. حسینی با قلمی عاطفی و بیپروا، تراژدیهای فردی را با فاجعههای ملی درهم میآمیزد و یک اثر فراموشنشدنی خلق میکند که در اعماق قلب خواننده حک میشود.

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.